۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

بهایی یعنی چه؟

یکی از سؤالاتی که بعضی از دوستان غیربهائی از بهائیان می پرسند آن است که ما که متدین به دین دیگری هستیم چه لزومی دارد دین بهائی را بپذیریم؟ به عبارت دیگر، چه چیز در دین بهائی هست که در دین ما نیست؟ یا این همه دین در دنیا هست؛ چه نیازی بود که خدا دین دیگری بفرستد؟
شاید بتوان به این سؤال پاسخهای فراوانی داد: تفاوتهای دین بهائی را با ادیان موجود نام برد؛ از انحطاط ادیان به مرور زمان سخن گفت؛ دربارهء لزوم تطابق دین با شرایط و مقتضیات زمان و مکان حرف زد؛ دربارهء لزوم استمرار ظهورات الهی و سیر تکاملی ادیان صحبت کرد؛ و بسیاری پاسخهای دیگر که به این سؤال داده شده و در کتابها و سایتهای مختلف اینترنتی موجود است.
اما من مایلم از جنبهء دیگری به این موضوع نگاه کنم و در پاسخ به عزیزانی که این سؤال را می پرسند عرض کنم که به فرمودهء حضرت عبدالبهاء ما به ایرانیان نمی گوییم بهائی شوند بلکه می گوییم تعالیم بهاءالله را انجام دهند.
حضرت بهاءالله خود دربارهء هدف از ظهور جدید می فرمایند: "حق جل جلاله از برای ظهور جواهر معانی از معدن انسانی آمده. الیوم دین الله و مذهب الله آنکه مذاهب مختلفه و سبل متعدده را سبب و علت بغضا ننمایند. این اصول و قوانین و راههای محکم متین از مطلع واحد ظاهر و از مشرق واحد مشرق و این اختلافات نظر به مصالح وقت و زمان و قرون و اعصار بوده. ای اهل بهاء، کمر همت را محکم نمایید که شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد حباً لله و لعباده."
پس دیانت بهائی با اعلان اصل وحدت اساس ادیان، هدف خود را از بین بردن کینه ها و نزاعهای مذهبی و برقراری وحدت عالم انسانی قرار داده است. به همین دلیل است که حضرت عبدالبهاء می فرمایند بهائی یعنی جامع جمیع کمالات انسانی، یعنی اگر کسی تعالیم بهائی را عمل کند، چه حضرت بهاءالله را پیامبر الهی بداند، چه یک متفکر و مربی و غیره، بهائی است و اگر حضرت بهاءالله را پیامبر الهی بداند و به تعالیم ایشان عمل نکند بهائی نیست. اصولاً معنای دین از نظر بهائی با آنچه اغلب مردم می پندارد بسیار متفاوت است. حتی در جامعه شناسی هم معمولاً دو چیز را در ادیان دارای اهمیت می دانند، یکی اعتقادات مربوط به مبدأ و معاد که زندگی در دنیا را تحمل پذیر می سازد و دیگری شعائر و مناسک که باعث وحدت پیروان یک دین می گردد. اما حضرت عبدالبهاء می فرمایند که دین هیچیک از این دو نیست، بلکه تعالیم است. "دیانت عبارت از عقاید و رسوم نیست دیانت عبارت از تعالیم الهی است که محیی عالم انسانی است و سبب تربیت افکار عالی و تحسین اخلاق و ترویج مبادی عزّت ابدیّهء عالم انسانی است" مکاتیب 3، ص 376
بنابراین اگر کسی تحری حقیقت می کند و بدون تعصبات و پیشداوریها، بدون تقلید از دیگران مانند علمای دینی و والدین و غیره، در مسائل گوناگون می اندیشد؛ اگر زن و مرد را مساوی می داند و حقوق هر دو را یکسان رعایت می کند؛ اگر تعصب دینی ندارد و با اهل همهء ادیان با روح و ریحان معاشرت می نماید؛ اگر تعصب وطنی ندارد و عالم را یک وطن می داند؛ اگر دشمنان را دوست می شمرد و بدی را با خوبی پاسخ می دهد؛ اگر فکر جنگ را با فکر قویتر صلح و فکر نفرت را با فکر قویتر عشق مقابله می کند؛ اگر به احدی اعتراض نمی کند؛ اگر دروغ نمی گوید و تقیه نمی کند و ریا کار نیست؛ اگر به جای اینکه به خود مشغول باشد در فکر اصلاح عالم و تهذیب امم است و به خدمت جمیع من علی الارض قیام می کند؛ ... دیگر مهم نیست چه اعتقاداتی دارد یا چه شعائری به جا می آورد. او انسان واقعی است؛ او بهائی حقیقی است ولو نام بهاءالله را نشنیده باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر